۱۳۸۹ اردیبهشت ۳, جمعه

گاهنبار میدیوزرم

گاهنبار میدیوزرم

از روز خور تا دی به­مهر از اردیبهشت ماه برابر با 11 تا 15 اردیبهشت در گاهشماری ایرانی

«میدیوزرم» از ترکیب واژگان اوستایی «مَئیدیو» به مانک «میان» و «زَرِمَیَه» به مانک «بهار» پدید آمده است و با هم به مانک «میان بهار» می­باشد.
این جشن هنگامی برگزار می­شود که گیاهان رشد و نمو می­کنند و کشاورزی بار دیگر رونق می­گیرد و از سوی دیگر در باورهای ایرانی هنگام آفرینش آسمان است و به همین روی برای بزرگداشت آن، جشن و شادی بر پا می­شود.

گاهَـنبار

واژه­ گاهَـنبار کوتاه شده­ی «گاهان بار» است و به مانک گاه­ها و زمان­های به ثمر رسیدن و به بار آمدن. این جشن­ها در شش هنگام یا شش چَهره و در هر چَهره به مدت پنج روز در سال برگزار می­شوند.

جشن‌های گاهَـنْـباری (پاره‌های سال - موسم‌های سالیانه)، ادامه و بازمانده‌ای از نوعی تقویم کهن در ایران‌باستان است که طول سال خورشیدی را نه به دوازده ماه خورشیدی، بلکه به چهار فصل و چهار نیم‌فصل تقسیم می‌کرده‌اند و هر یک از این بازه‌های زمانی، نام و جشن ویژه­ای به همراه داشته است.
سال گاهنباری از هنگام انقلاب تابستانی یا نخستین روز تابستان آغاز می‌شده و پس از هفت پاره­ی زمانی، یعنی سه پایان فصل و چهار میانه­ی فصل، به آغاز سال بعدی می‌رسیده است (پایان بهار یا آغاز تابستان مانند دیگر فصل‌ها، دارای جشن گاهنباری نبوده و تنها به عنوان جشن آغاز سال نو بشمار می‌رفته است). گاهنبارها، جشن­هایی در ارتباط با پیشه­ی اصلی ایرانیان باستان یعنی کشاورزی و دامداری هستند.

در باورهای سنتی ایرانیان اهورامزدا هریک از نمادهای طبیعت را در یکی از این گاهنبارها آفریده است، به این ترتیب که نخست آسمان، سپس آب، زمین، گیاهان، جانوران و در پایان چهره­ی ششم که پنج روز آخر سال است، انسان آفریده شد و با پیدایش انسان، تکامل در آفرینش به مرحله­ی تازه­ای رسید و از آن پس انسان اندیشمند با بهره گیری از شرایط مناسبی که از پیش برایش فراهم شده بود زندگی خود را روی زمین آغاز کرد.
در باورهای دین­های دیگر نیز، به خصوص دین­های سامی، کم و بیش به عدد شش در آفرینش جهان بر می­خوریم که برگرفته از همین باورها و آیین­های ایرانیست.

در تورات، در سِـفر پیدایش، باب اول آمده است که : «خداوند آفرینش را در شش روز انجام داد ...»
همچنین این مفهوم در قرآن، سوره­ی سجده، آیه­ی سوم نیز با اندک تفاوتی به همین صورت بیان شده است.
در اوستا جشن­های ششگانه به صورت «
یائریَه» یعنی سالی و فصلی آمده است.
واژه ی گاهنبار در پهلوی نیز به صورت «گاسانبار» یا «گاهان بار» ثبت شده است.

آیین­های ویژه­ی جشن­های گاهنبار

در هنگام سپیده­دم نخستین روز از چهره­ی گاهنبار، مراسم «واج یشت گاهنبار» در محل آتش وَرَهرام ( آتشکده­ی اصلی هر شهر که سمبل روشنایی در آن نگهداری می­شود) برگزار می­شود در این مراسم موبدان هوشت (موبد اجرا کننده­ی مراسم دینی در هر محل و روستا) و گروهی از مردم شرکت می­کنند، یکی از موبدان که زَوت نام دارد بخش­هایی از هفتاد و دو هات یسنا را می­خواند و موبد دیگر که راسپی نامیده می­شود وی را همراهی می­کند. این مراسم «یَزشن خوانی» نام دارد و در اتاق کنار محل نگهداری آتش که «یَزشن گاه» نامیده می­شود برگزار می­گردد.
در هنگام یزشن خوانی و خواندن یسنا، شربت «پراهوم» تهیه می­گردد که از کوبیدن و نرم کردن ساقه­های گیاه هوم (1) با آب در هاون مخصوص برنجی به دست می­آید.
در پایان مراسم پراهوم را در ظرف­های کوچکی می­ریزند و به شرکت کنندگان می­دهند تا بیاشامند.
در پایان مراسم واج یشت گاهنبار، نخستین روز هر چهره­ی گاهنبار شروع می­شود.

در بسیاری از روستاهای یزد که هنوز معماری سنتی و بومی، پایدار مانده است، زرتشتیان گاهنبار را در خانه­ها برگزار می­کنند.
اهل خانه از مدتی پیش از زمان گاهنبار، در تدارک آن می­کوشند و لُرک و خوراکی­هایی تهیه کرده، یک روز پیش از گاهنبار خانه را جارو و آب پاشی می­کنند، گِل سفید در «پِسکَمِ مَس» و بیرون خانه می­پاشند، نان و خوراکی­های سنتی را آماده می­کنند و سفره­ی گاهنبار را در پسکم مس می­گسترانند و آن­چه که برای سفره­ی مراسم مذهبی لازم است بر آن می­گذارند.

خشکباری که برای لرک گاهنبار فراهم می­شود با لرک جشن خوانی و سده پوشی اندکی تفاوت دارد.
لرک گاهنبار مخلوطی از خرما، سنجد، کشمش، بادام، گردو، برگه­ی هلو و انجیر خشک است که آن­ها را در دستمال بزرگی به نام چادر شب می­ریزند و آن را کنار سفره، در پسکم مس پهن می­کنند و روی آن را یک عدد سیب یا انار قرمز با چند شاخه­ی گیاه «موُرد» می­گذارند.
مردم هر روستا با موبد و دهموبد به تدریج در خانه­ای که گاهنبار در آن برگزار می­شود حاضر می­شوند، موبد و دهموبد در پسکم مس و به کنار سفره­ی گهنبار می­روند و شرکت کنندگان در پسکم­های دیگر، اتاق­ها و حیاط خانه می­نشینند.
دهموبد با صدای بلند نام درگذشتگانی را اعلام می­کند که گاهنبار به یاد و از دهش آن­ها برگزار می­شود، سپس با درخواست وی شرکت کنندگان برای نو کردن کُشتی، همه به پا می­خیزند، هماهنگ با موبد رو به سوی روشنایی می­کنند و هم
آوا با وی اوستای کشتی می­خوانند.
پس حاضران، کشتی را از کمر باز می­کنند و در هنگام نیایش آن را دوباره بر کمر می­بندند و در پایان نیایش می­نشینند.
با اعلام دهموبد ، یکی از بانوان که در تدارک خوراکی سنتی است در آغاز گاهنبار، سیر و سداب را نیز تهیه می­کند.
آن را در تاس یا کاسه­ی مسی یا روزین می­ریزد و به پِسکَمِ مَس می­آورد، موبد اوستای آفرینگان گاهنبار را می­خواند، در این هنگام دهموبد میوه­های داخل سینی را به وسیله­ی کارد به اندازه­های مناسب می­بُرد، اوستا خوانی موبد و همکاری حاضران و دهموبد ادامه می­یابد.
در پایان مراسم دهموبد مقداری لُرک را به هر نفر می­دهد و سپس سینی میوه را که «درون» یا «درین» نام دارد جلوی همه می­برد تا هر کس پاره­ای میوه برای خوردن بردارد.

در برخی گاهنبارها همراه با لرک، یک یا چند قرص نان هم به شرکت کنندگان می­دهند، این نان که کوچک­تر از نان معمولی است «لووگ» نام دارد.
در بعضی گاهنبارها نیز خوراکی­های مخصوصی مانند آش و آبگوشت تهیه می­شود.
در کرمان دو نوع نان دیگر نیز برای سفره­ی گاهنبار تهیه می­کنند که یکی از آن­ها «کُلو» نام دارد. نان دیگر که دور تا دور آن را با خمیر به شکل پرتوهای خورشید در می­آورند، نان خورشیدی یا «خورشیدو» می­نامند. هفت عدد از این نان را نیز در سفره­ی گاهنبار می­گذارند.

در بعضی از گاهنبارهای کرمان پس از این که مراسم به پایان رسید، لُرک و میوه بین شرکت کنندگان تقسیم می­شود سپس با غذایی که در گاهنبار تهیه شده است از میهمانان پذیرایی می­شود و به هر نفر یک عدد «کُلو» که در میان آن مقداری «دونو» و «سداو» گذاشته­اند می­دهند.

پانوشت :

1. «هوم» درختچه‌ایست همیشه سرسبز که در باورهای ایرانی به عنوان سرور و رد گیاهان شناخته می‌شده و از افشره آن نوشیدنی‌ای فراهم می‌ساختند. «هوم» را در ناحیه‌های مختلف با نام‌های گوناگونی می­شناسند : «ریش بز»، «اُرمَک»، «کُشْک» (در دشت جوین خراسان)، «اَلْتَه»، «مادِرَخ» (در بدخشان افغانستان)، «خوم» (در ناحیه پَنجکَت تاجیکستان) و «شَرَپَّـه» (در بالا آب زرافشان و یغناب).
اهمیت و جایگاه هوم به چند ویژگی آن بستگی داشته است : هوم تنها در کوهستان‌ها و به ویژه در صخره‌های سنگی و بر فراز آن­ها و بطور خودرو می‌روید و می‌دانیم که کوه خود واسطه­ی میان جهان خاکی و جهان مینوی یا سرای مردمان و سرای ایزدان و اهورامزدا است، به ویژه که برگ‌ها و ساقه‌های هوم همواره سر به آسمان کشیده هستند؛ «هوم» حتی در دل برف سرسبز باقی می‌ماند و در اوایل پاییز میوه‌های سرخ کوچک می‌دهد و هنگامی که برخی شاخه‌ها یا برگ‌های آن خشک می‌شود به رنگ زرین زیبایی نمودار می‌شود که اشاره به «هوم زرین» از همان گرفته شده است؛ «هوم» علیرغم سرسبزی و آبدار بودن، به راحتی در شعله‌های آتش می‌سوزد و موجب بر انگیختگی و بر افروختگی شعله‌های آتش می‌شود؛ «هوم» از خانواده­ی «اِفِدرا»(
Ephedra) و دارنده­ی ماده «اِفِدرین» و در نتیجه، افشره­ی آن به عنوان یک گیاه دارویی خاصیت تسکینی و آرامش‌بخشی دارد؛ در باورهای عامه افشره­ی هوم را موجب افزایش توان فرزند‌آوری در زنان نازا و همچنین موجب فزایندگی هوش و روان می‌دانند. کارکردهای هوم بیشتر از آن است که در این­جا به همه­ی آن اشاره شود.

«هوم» بجز نام گیاه، نام ایزد نگاهبان این گیاه نیز به حساب می‌آید. در شاهنامه از مردی به نام «هوم» نیز سخن رفته است که در کوهستان زندگی می‌کند و در گرفتن افراسیاب به کیخسرو یاری می‌رساند؛ این نام نیز بی‌گمان اشاره به گیاه هوم است که در طول زمان دچار تغییرات شده است.

به این نکته نیز می‌توان اشاره کرد که «زنگ آتشکده» و «ناقوس کلیسا» هر دو از هاون و دسته هاونی که «هوم» را در آن می‌کوبیده‌اند و بعدها به شکل آیینی در نیایش‌ها در آمده بوده است، اقتباس شده است. (اوستای کهن - رضا مرادی غیاث آبادی)

هیچ نظری موجود نیست: