به نام دادار هستي آفرين
خداي درون
نوشته اي از اهورا
ديدگاه من از زندگي كه هيچ پيوستي با هيچ نوشته اي ندارد و پيروي از هيچ باوري ندارد .
پيش گفتار
زندگي با گريه آغاز مي يابد ، با چه به پايان مي رسد ؟آيا در زمان زندگي به هنگام مرگ مي انديشيد ؟ آيا تنها به خود مي انديشيد ؟ شما از كدام دسته آدم ها هستيد ؟ آدم هايي كه بر دارايي ( ثروت ) خويش مي اندوزند ، آدم هايي كه شادي دروغين دارند ، آدم هايي كه به هيچ چيز جز خود نمي انديشيند ؛ به راستي تا كنون انديشيده ايد چگونه چشم به اين جهان گشوديد ؟ آيا انديشيده ايد چه نيرويي شما را راهنمايي كرد تا به اين گام ( مرحله ) برسيد ؟ انديشيده ايد كه چگونه سختي ها را پشت سر گزارديد ؟
گام نخست - گذري بر زندگي
زندگي با گريه آغاز مي شود ، اما آيا گريه نشانه اندوه است ؟ نشان چيست ؟
گريه در اوگ ( اوج ) شادي هم به دنبال آدم مي آيد ، گريه به آدم كمك مي كند تا خشم را مهار كند تا خود را آرام كند تا خود را از اندوه خالي كند و بر خويش چيرگي ( تسلط ) يابد . اما تا كنون چه كسي انديشيده كه گريه در آغاز زندگي چه نقشي داشته است ؟ گريه در آغاز به آدم خوش آمد مي گويد . خوش آمد گويي به دنيايي ديگر ، به دنيايي كه از نو بايد زندگي كند ؛ چون از دنياي پيش هيچ كس آگاه نيست ، كي مي داند پيش از آمدن به اين دنيا در درون شكم مادر چه بر او مي گذشت ؟ شايد خيلي آموزش ها را ديده باشيم اما پس از آمدن به دنياي ديگر ، به دنياي روشن تر ، به دنيايي بزرگ آن ها را فراموش كرده باشيم چرا كه در آغاز زبان گفتار نياموخته ايم ، چرا كه هنوز با زندگي خو نگرفته بوديم . اما مي توان چنين داشت خوي آدم ( اخلاق ) پيش از آمدن به اين دنيا به ما رسيده اما چگونه ؟ باز هم كسي نمي داند . زندگي آدم داراي فراز و نشيب است ، هر دم ( لحظه ) از زندگي آدم به روشي پيش مي رود كه گويي از پيش برنامه ريزي شده است ، در هنگام خشم يا در شادي ، كردار آدم از پيش برگزيده شده ، گويي كه از پيش به ما گفته اند اين جا بايد اين گونه رفتار كنيد . زندگي مانند يك دومينو مي باشد ، نخستين تكه را كه انداختيم ، ديگر تكه ها پيش مي روند و زندگي آدم را مي سازند .
شايد بگوييد برداشتي نا درست از زندگي دارم ، بگوييد پس آزادي گزينش چيست ( عقل ) ؟ همان كه ميان ما و جانداران دوري انداخته . خرد ( عقل ) به آدم بسيار ياري مي رساند . ولي اگر كمي بيشتر بيانديشيد خواهيد ديد كه باز هم زندگي از نو آغاز مي شود ( تكرار مي شود ) ؛ خواهيد ديد كه گمان مي كنيد از پيش مي دانستيد كه به اين گام خواهيد رسيد . گاهي هم پس از آن دم با كمي انديشه خواهيد ديد كه پيشتر ها اين دم برايتان پيش آمده است .
من خود بار ها و بار ها با خود بر سر اين جُستار ( بحث ) انديشيده ام و باز هر چه به جلو تر پيش مي روم گيج تر مي شوم .
به تازگي به بودن يك نيرو پي بردم ، نيرويي كه هميشه به ياري من آمده است ، نيرويي كه در سخت ترين گام ها ( مراحل ) به من رهايي ( نجات ) داد . اين نيرو چيست ؟
گام دوم - نيروي پيش برنده
اين نيرو چيست ؟ به راستي چه چيزي به آدم مي تواند تا به اين اندازه ياري رساند ؟ باز پرسش ها آغاز شد : آيا تاكنون به بودن اين نيرو پي برده ايد ؟ آيا كارايي ( تاثير ) اين نيرو را سُهِش ( احساس ) كرده ايد ؟
همه مي دانيم كه خدايي وجود دارد كه ما را آفريده ، كه زمين را آفريده ، كه آسمان را آفريده ، كه گياهان و جانداران را آفريده و به ما تا كنون ياري بسيار رسانده ، اما آيا به ياري هاي پنهان او پي برده ايد ؟
بي گمان بسياري از ما به اين چيز ها اندكي نمي انديشيم و راه خود را همانگونه كه است پيش مي بريم . بدون دگرگوني ، بدون اين كه به ديدگاه ديگران ارج گذاريم ( به نظر ديگران احترام بگذاريم ) .
ولي به اين شيوه زيستن زندگي نمي گويند چرا كه مانند يك خودرو مي ماند . زندگي بايد با ترس همراه باشد و آدم هميشه بتواند با دليري ( شجاعت ) بر ترس ها پيروز گردد . كسي كه از انجام كاري بيم دارد بي گمان آدم نيست ، بي گمان زندگي نمي كند .
اين گونه بيانديشيد كه در اوگ ( اوج ) يك دشواري هستيد و مي خواهيد بر آن پيروز شويد ، چه مي كنيد ؟ بي گمان با خود مي انديشيد كه چگونه مي توانيد بر اين دشواري پيروز گرديد ، كه چه راهي را بر گزينيد و با بكار گيري از چه روشي با آن پيكار كنيد ؟
آيا تا كنون در اين زمان از كسي ياري خواستيد ؟ از همان كه شما را آفريده ، همان آفريدگار كه تا كنون كسي او را نديده و هيچ چيز از آن نمي داند و همه چيز را به او پيوست مي دهيم ( نسبت ) .
شده تا كنون از او چيزي را بخواهيد و به آن نرسيد ؟
حال است كه همه مي گوييد آري ولي انگيزه ( دليل ) آري گفتن شما چيست ؟ اين جا است كه بايد باز گرديم به خود ، به درون خود و با خود به پيكار رويم .
همه مي دانيم كه اگر چيزي را از ديگران پنهان كنيم از خودمان پنهان نمي ماند ، شما به كسي كه سخنتان را باور دارد چيزي مي گوييد و او شايِش ( امكان ) دارد كه اين سخن را بپذيرد ولي خود ما مي دانيم كه اين سخن ما راست بود يا دروغ .
ما هم با خود دشمني كه نداريم ، پس مي دانيم چيزي در ميان ما و خدايمان پنهان نيست ، پس چرا درخواستي را از او داشته باشيم از روي ناداني و يا از روي كفر ؟
براي من بار ها پيش آمده است كه از خداي خود چيزي را بخواهم و به آن برسم چون با او راستگو هستم ، چون كردار بد ندارم ، چون خرد پيشه مي كنم و در جايي كه مي بينم نمي توانم كاري كنم و از ديدگاه من به دور است از او ياري مي خواهم و تا كنون پيروز شده ام .
من خدا را در خود مي بينم ، در منش مردم ( شخصيت افراد ) ، منش هر آدمي بازگو كننده ميزان بينش او از خداي خود است . پس آدم نبايد با خود دشمن باشد .
نيرويي است كه ما را به جلو پيش مي برد ، نيرويي كه چيزي از آن نمي دانيم ، اگر آدمي باشيم كه راه راست را برگزيده ايم پس از مرگ سربلنديم و اگر كسي باشيم كه راه كژ را بر گزيده است ، پس از مرگ گرفتار رنجي دراز خواهيم شد .
در اين گيتي ( جهان ) اگر درست بنگريم 2 نيروي بنيادي مي بينيم كه ديگر نيرو ها و كردار ها از اين دو نيروي بنيادين سر چشمه مي گيرند ، آن دو نيكي و بدي هستند كه با هم پارادخش ( تضاد ) دارند . تمام نيرو ها و كردار ها از اين دو سر چشمه مي گيرند ، ما بايد راه خود را بر گزينيم ، راست يا كژ ؟ در آن هنگام است كه با گزينش راه درست از زندگي شاد خواهيم بود .
هنگامي كه راه را بر گزيديم بايد با خرد پيش رويم ، و در هر گام از زندگي با انديشيدن بر دشواري ها پيروز شويم ، بايد پيش از هر كرداري به درستي روي آن بيانديشيم و ببينيم كه در كدام دسته از نيرو ها است ؟ خوبي يا بدي ؟ اگر با راه ما همخواني داشت ، آن هنگام است كه مي توانيم با آن پيش رويم .
نيرو ، بر خاسته از آن چه در ياد ( ذهن ) ما مي گذرد است ، آن چه كه توانايي دارد در هر جا برود . بخشي از نيرو ها كه مثبت و منفي هستند كارايي بسياري بر زندگي ما دارند .
گام سوم - كارايي نيرو هاي مثبت و منفي
نيروها بر خاسته از ياد ما هستند ، ما هنگامي كه به خود مي گوييم زيبا شده ايم به خود نيروي مثبت داده و آن همراه با شادي است ، و هنگامي كه در اوگ ( اوج ) يك بيماري هستيم و همه پزشكان ما را نا اميد كرده اند به ما نيروي منفي مي رسد كه اگر به آن بي پروايي كنيم ( بي توجهي ) و به خود بگوييم ما مي توانيم و يا اين كه به اين جُستار ( بحث ) اندكي پروا نداشته باشيم و به خود بگوييم كه تندرست هستيم نيرويي مثبت به خود داده ايم كه ما را اميد وار كرده و توانايي پيكار با بيماري را به ما داده است .
مي شود چنين داشت كه بخشي از زندگي ما را اميد مي سازد ، هنگامي كه ما نا اميد شويم به پايان زندگي مي رسيم پس بايد با باور داشتن خود ( اعتماد به نفس ) به خود نيروي مثبت بدهيم و به دشواري ها پشت كنيم .
پس بدين سان ديديم كه اميد يكي از مهم ترين ويژگي هاي رسيدن به اوگ ( اوج ، تعالي ) است .
گام چهارم - بازگشت كردار آدم به خود در همين گيتي ( واكنش كردار )
كردار چيست ؟ كردار كارهاي ( اعمال ) آدم است كه مي تواند نيك باشد يا بد . هر كرداري از هر گونه اي كه باشد در همين گيتي ( جهان ) به آدم باز مي گردد . اگر كسي باور پيدا كند به بازگشت كردار خود و در آن گمان راه ندهد هميشه پيروز است و نياز ندارد كه كوچكترين رايزني ( مشاوره اي ) با ديگران داشته باشد . با آوردن يك نمونه به پيروز بودن اين دسته از آدم ها پي خواهيد برد :
گمان كنيد كه مرد يا زني هستيد ( پيش از گزينش همسر ) و مي خواهيد با يك نفر پيمان همسري بنديد ، بي گمان هر سو ، خانواده ها به دنبال پژوهش آن سوي ديگر است ، حال اين ماجرا ها به پايان رسيد و دو نفر با هم پيمان زناشويي ( ازدواج ) را بستند . هر كدام خوب مي دانند پيش از اين كه با هم آشنا شوند چه مي كردند ، مرد مي داند كه آيا پيش از اين با دختري ديگر پيوست ( رابطه ) داشته است يا خير و همين گونه زن هم مي داند ؛ مي دانيد كه اگر هر دو نفر راست كردار باشند و پيش از زناشويي با هيچ آدم ديگري پيوست نداشته باشند ، در زندگي 2 نفره پيروز هستند و اگر مرد و زن پيش از زناشويي با آدمي ديگر پيوست داشته اند پس از زماني ديدگاه شان به يكديگر دگرگون مي شود و گمان ها آغاز مي شود و زندگي شان از هم مي پاشد .
اكنون خود را در همه گام هاي ( مراحل ) زندگي اين گونه رُست ( رشد ) دهيد و ببينيد كه آيا پيروز مي شويد يا خير ، به بياني ديگر پيش از هر كنشي به واكنش آن بيانديشيد ، اگر با آدمي پيوست داريد و در آينده مي خواهيد همسر برگزينيد بايد بدانيد كه همسرتان هم پيش از زناشويي با شما با آدمي پيوست داشته است پس خود كه آزادي گزينش داريد يك راه را بر گزينيد .
كردار ها هستند كه در پايان زندگي باز به دنبال آدم مي آيند و باري ديگر به او نشان مي دهند كه چه كسي بوده است .
گام پنجم - مرگ
كردار ها هستند كه در پايان زندگي به دنبال آدم مي آيند ، چگونه ؟ اگر آدمي خوب بوده باشيم و كردارمان در اين گيتي نيك بوده باشد در هنگام مرگ به آساني خواهيم مرد ولي اگر آدمي بد كردار باشيم بايد بدانيم مرگ گريبان گيرمان خواهد شد و همه نيرو ها دست به دست هم مي دهند و نمي گذارند كه آسايش به هنگام مرگ به دنبالمان بيايد .
ما نمي دانيم پس از مرگ به كجا مي رويم ، چه بر سرمان مي آيد و ... ؛ گفته ها بر اين است كه نيك كرداران به بهشت و بد كرداران به دوزخ مي روند و در آن جا ماندگار هستند . در جايي دگر آمده است كه نيك كاران به بهشت مي روند و بد كاران هم زماني در دوزخ مي مانند و پس از آن كه سزاي كردارشان را ديدند به نيك كرداران مي پيوندند و زندگي اي ماندگار را پايه ريزي مي كنند . ما بايد به خرد خود پيش رويم ، كسي پس از مرگ به ما نگفته چه بر سرش آمده و ما هم هيچ پيوستگي با آن دنيا نداريم پس چه بايد كرد ؟
شايد پس از مرگ روان آدم به آفريننده باز گردد و در دنيايي ديگر و شايد مدرن تر باز همين روان به گونه نوزادي در آيد و آغاز به زندگي كند و هيچ چيز را از گذشته خود به ياد نياورد . باز هم نمي دانيم .
پس بايد راه راستي را بر گزينيم ، در اين راه بيم را از خود برانيم و نا اميدي ها را در هم شكنيم .
برداشت ( نتيجه )
راه در جهان يكي است و آن راه راستي است . اگر ما راه راستي را بر گزينيم تا پايان زندگي پيروز خواهيم بود و زندگي سرشار از شادي خواهيم داشت . زندگي را دو نيروي پارادخش ( تضاد ) هم مي سازند و هر دم را يكي از آن ها مي سازد ، هر كردار ، هر گفتار و ... ، با آزادي گزينشي كه داريم مي توانيم يكي را از ميان نيكي و بدي بر گزينيم و به همين گونه ادامه دهيم ، راه زندگي ( هدف ) هم ياري بسيار به ما در برگزيدن ميان اين دو نيرو مي رساند . نبايد به خود نا اميدي راه دهيم چرا كه به ما نيرويي منفي مي دهد و مايه ( باعث ) اين است كه باور به خود ( اعتماد به نفس ) را از دست دهيم و شكست خوريم . بايد به بازگشت كردارمان در همين گيتي باور داشته باشيم چرا كه دنيا آيينه كردارمان است و آينده را كردار كنوني ما مي سازد .
* بيمي از زندگي نداشته باشيم
* شاد زيستن را به ديگران بياموزيم
* با اين همه دانش باز هم از راه ( هدف ) زندگي هيچ نميدانيم
كسي كه سوگند مي خورد به سخن يا كردار خود گمان ( شك ) دارد ؛ پس هميشه راستگو باشيد و ديگران را راستگو بشماريد و از سوگند ياد كردن بپرهيزيد .
مي توانيد ديدگاه خود را با من در ميان گذاريد :
09112775116
09371275689
09378544560
۲ نظر:
سلام
دوستان خوب من نیرویی عجیب در خودم حس میکنم که مرا به گریه در میاورد
خدای وجود من
همه ی ما قطره ای از خداییم
پس به همدیگر بدی نکنیم
من تازه خدای خودم را شناختم میخواهم با خدای درونم به سوی خدای بزرگ که منبع اصلی است پیش بروم
میخوام روحم کامل تر شود
نمیدونید چ حسی دارم
حس قدرت نشاط
همه ی ما قسمتی از خداییم
از خواسته های جسم بگذریم
جسم تا چند سال با ما هست
من 2 روزه دچار تحولی بزرگ شدم
هم در زندگی هم در نیرو و نشاط
من حالا هدف دارم.
خدای درونم بهترینه
خدا از روحه خودش در انسان دمید
با دل فکر کنید به جای مغز
مغز زایده ای جسمه
روح خودتونو کامل کنید
خدای بزرگ دوستت دارم
به وبلاگم بیایید و نطراتونو بگید اگه بحثی اشتید
klip top2.mihanblog.com
سلام
دوستان خوب من نیرویی عجیب در خودم حس میکنم که مرا به گریه در میاورد
خدای وجود من
همه ی ما قطره ای از خداییم
پس به همدیگر بدی نکنیم
من تازه خدای خودم را شناختم میخواهم با خدای درونم به سوی خدای بزرگ که منبع اصلی است پیش بروم
میخوام روحم کامل تر شود
نمیدونید چ حسی دارم
حس قدرت نشاط
همه ی ما قسمتی از خداییم
از خواسته های جسم بگذریم
جسم تا چند سال با ما هست
من 2 روزه دچار تحولی بزرگ شدم
هم در زندگی هم در نیرو و نشاط
من حالا هدف دارم.
خدای درونم بهترینه
خدا از روحه خودش در انسان دمید
با دل فکر کنید به جای مغز
مغز زایده ای جسمه
روح خودتونو کامل کنید
خدای بزرگ دوستت دارم
به وبلاگم بیایید و نطراتونو بگید اگه بحثی اشتید
klip top2.mihanblog.com
ارسال یک نظر